دفاع از تشیع




شادی بی‌حد و سجده شکر معاویه پلید پس از شنیدن خبر شهادت امام حسن علیه السلام


احمد بن علی قلقشندی از علما و نسب‌شناسان اهل سنت عمری می‌نویسد:


إِن مُعَاوِيَة لما بلغه مَوته سجد شكرا .


معاویه هنگامی که خبر وفات (شهادت) او (امام حسن علیه السلام) به او رسید، سجده شکر به جا آورد .


مآثر الانافة فی معالم الخلافة، تالیف قلقشندی، جلد ۱، صفحه ۱۰۶، چاپ عالم الکتب



احمد زکی صفوت از دیگر علمای اهل سنت عمری نیز می‌نویسد:


لما بلغ معاوية نعي الحسن بن علي رضي اللّه عنه أظهر الفرح والسرور، حتى سجد وسجد من كان معه، فبلغ ذلك عبد اللّه بن عباس، وكان بالشام يومئذ، فدخل على معاوية، فلما جلس قال معاوية: يابن عباس هلك الحسن بن علي، ولم يهر ح؛ فقال ابن عباس:

"نعم هلك إنا للّه وإنا إليه راجعون، ترجيعا مكررا، وقد بلغني الذي أظهرت من الفرح والسرور لوفاته، أما واللّه ما سدّ جسده حفرتك، ولا زاد نقصان أجله في عمرك، ولقد مات وهو خير منك، ولئن أصبنا به لقد أصبنا بمن كان خيرا منه، جدّه رسول الله صلى اللّه عليه وسلّم، فجبر اللّه مصيبته، وخلف علينا من بعده أحسن الخلافة.


زمانى که خبر وفات (شهادت) حسن بن على (علیهما السلام) به معاویه رسید، آشکار به شادى و پایکوبى پرداخت؛ تا جایى که به سجده افتاد و کسانى که با او بودند نیز سجده کردند. این خبر به عبد الله بن عباس رسید که در آن زمان در شام بود، پس بر معاویه وارد شد، زمانى که نشست معاویه به او گفت: اى پسر عباس، حسن بن على به هلاکت رسید (نعوذ بالله از لفظ این ملعون)؛ چرا غمگین نیستی؟ ابن عباس گفت: بلى از دنیا رفت، همه ما از خداییم و به سوى او بازخواهیم گشت ـ مرتب این جمله را تکرار مى‌کرد ـ شنیده‌ام که به خاطر وفات او آشکارا به شادى و پایکوبى پرداخته‌اى، سوگند به خدا که بدن او قبر تو را پر نخواهد کرد، کم بودن عمر او بر عمر تو نخواهد افزود، او در حالى از دنیا رفت که از تو بهتر بود، اگر ما به او ملحق شویم، به شخصى بهتر از او و جدش رسول خدا ملحق شده‌ایم، پس خداوند مصیبت او را جبران خواهد کرد و پس از او خوب جانشینانى خواهد فرستاد.


جمهرة خطب العرب، تالیف احمد زکی صفوت، جلد ۲، صفحه ۹۱، چاپ شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی



و ابن عبد ربه اندلسی نیز می‌نویسد:


ولما بلغ معاوية موت الحسن بن عليّ خرّ ساجدا لله، ثم أرسل إلى ابن عباس وكان معه في الشام، فعزاه وهو مستبشر، وقال له. ابن كم سنة مات أبو محمد؟ فقال له: سنه كان يسمع في قريش، فالعجب من أن يجهله مثلك. قال: بلغني أنه ترك أطفالا صغارا. قال: كل ما كان صغيرا يكبر، وإن طفلنا لكهل، وإنّ صغيرنا لكبير! ثم قال: ما لي أراك يا معاوية مستبشرا بموت الحسن بن علي؟ فو الله لا ينسأ في أجلك، ولا يسدّ حفرتك؛ وما أقلّ بقاءنا بعده!


هنگامى که خبر شهادت حسن بن على (علیهما السلام) به معاویه رسید، سجده شکر به جاى آورد، سپس کسى را به دنبال ابن عباس فرستاد که در همان زمان در شام حضور داشت. سپس به او تسلیت گفت در حالى که شادمان بود. به ابن عباس گفت: ابو محمد در چند سالگى از دنیا رفت؟ ابن عباس گفت: سن او را تمامى قریش مى‌دانند، عجیب است که فردى همانند تو از آن آگاهى ندارد. سپس معاویه گفت: شنیده‌ام که فرزندان کوچکى بر جاى نهاده است؟! ابن عباس گفت: هر کوچکى، بزرگ خواهد شد، کودکان ما پیر و خردسالان ما نیز بزرگ خواهند شد. سپس عبد الله بن عباس گفت: اى معاویه! چرا تو به خاطر شهادت حسن بن على (علیهما السلام) خوشحال شده‌اى؟به خدا قسم مردن او اجل شما را به تاخیر نخواهد انداخت و بدن او قبر تو را پر نخواهد کرد. چقدر کم است ماندن من و تو بعد از او.


العقد الفرید، تالیف ابن عبد ربه اندلسی، جلد ۵، صفحه ۱۱۰، چاپ دار الکتب العلمیة






افتخاری جاویدان برای شیعیان غیور سیستان


یاقوت حموی از جغرافی‌دانان بزرگ پس از ذکر خصلت‌های مردم سیستان می‌نویسد:


قال الرهني: وأجلّ من هذا كلّه أنّه لعن علي بن أبي طالب، رضي الله عنه، على منابر الشرق والغرب ولم يلعن على منبرها إلّا مرّة، وامتنعوا على بني أميّة حتى زادوا في عهدهم أن لا يلعن على منبرهم أحد ولا يصطادوا في بلدهم قنفذا ولا سلحفاة. وأي شرف أعظم من امتناعهم من لعن أخي رسول الله، صلّى الله عليه وسلّم، على منبرهم وهو يلعن على منابر الحرمين مكة والمدينة.


رهنی گفته است: و از همه‌ی این خصلت‌های ذکر شده، آنچه بالاتر است این است که علی بن ابی طالب (علیهما السلام) بر منابر شرق و غرب عالم لعن می‌شد اما ایشان بر منبر سیستان حتی یک بار هم لعن نشده است؛ و در مقابل بنی امیه مقاومت کردند تا جایی که در عهدنامه‌ی خودشان با بنی امیه متذکر شدند که هیچ کسی را روی منبرشان لعن نکنند و در این منطقه هیچ خارپشت و لاکپشتی را هم صید نکنند. و چه شرافتی بزرگ‌تر و بالاتر است برای آنان از اینکه امتناع کردند از لعن برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر روی منابرشان در حالی که امیر المومنین (علیه السلام) در منابر مکه و مدینه لعن می‌شد.


معجم البلدان، تالیف یاقوت حموی، جلد ۳، صفحه ۱۹۱، چاپ دار صادر



آری این گونه است که مردم سیستان عهدی جاویدان با امیر مومنان علیه السلام بسته‌اند که تاریخ شهادت داده است که آن دورانی که امیر المومنین علیه السلام مظلومانه و ناجوانمردانه در تمام جهان اسلام به دستور معاویه لعین و جانشینان پلیدش لعن می‌شد، این غیور مردان ولایی سیستان بودند که پشت سر آن حضرت ایستادگی کردند و از هیچ کسی نترسیدند.


مرحبا بر غیرتتان


سرزمین سیستان با بلوچستان اشتباه گرفته نشود.


بر معاویه و بنی امیه لعنت



فتوا به طهارت خوک و سگ پس‌مانده آب و غذای آن‌ها توسط مالک بن انس


ابن قدامه مقدسی از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:


وَقَالَ مَالِكٌ، وَالْأَوْزَاعِيُّ، وَدَاوُد: سُؤْرُهُمَا طَاهِرٌ، يُتَوَضَّأُ بِهِ وَيُشْرَبُ، وَإِنْ وَلَغَافِي طَعَامٍ لَمْ يَحْرُمْ أَكْلُهُ.


مالک بن انس (رئیس فرقه مالکی)، اوزاعی (از محدثین و فقهای بزرگ اهل سنت عمری) و داود (رییس فرقه ظاهری) فتوا به طهارت سگ و خوک داده‌اند و آب پس‌مانده آن‌ها را پاک می‌دانند که می‌توان آن را نوشید و با آن وضو گرفت و اگر از غذایی خورده باشند می‌توان آن را خورد و این تماس با آب دهانشان مشکلی ندارد.


المغنی، تالیف ابن قدامه، جلد ۱، صفحه ۱۳۹، چاپ دار عالم الکتب



البته چنین فتوایی از مالک بن انس عجیب نیست، چون او خوردن گوشت سگ، سوسک، کرم، مار، عقرب و . را حلال می‌داند !!!


ماوردی بصری از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:


والثانی : الرد على مخالفة فیه ، وهو مالک ، فإنه قال کل الحیوان حلال إلا ما ورد نص بتحریمه ، فأباح ات الأرض من الجعلان والدیدان وهوامها من الحیات والعقارب وسباع الدواب ، وبغاث الطیر وجوارحها ، وحلل لحوم الکلاب ، وحرم لحوم الخیل .


مالک گفته است: خوردن هر حیوانی جایز است، مگر این که دلیلی برای حرمتش باشد؛ پس خوردن ات روی زمین، مثل سوسک‌ها، کرم‌ها، و اتی که در زیر زمین لانه دارند، مثل مارها و عقرب‌ها و حیوانات درنده، پرنده‌های شکاری جایز است. همچنین مالک، خوردن گوشت سگ را حلال دانسته و خوردن گوشت اسب را حرام اعلام کرده است.


الحاوی الکبیر، تالیف ماوردی بصری، جلد ۱۵، صفحه ۱۳۵، چاپ دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان



وقتی اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را رها کنند و پیرو راهن دین و امامان گمراهی شوند معلوم است باید هم به چنین گمراهی مضحکی برسند و شکم‌هایشان را با چنین گوشت‌های حرام و پلید پر کنند و فتاوای کشکی بدهند !!!


این وسط فقط چینی‌ها بدنام شدند غافل از این که عده‌ای به ظاهر مسلمان فتوا به خوردن سوسک و سگ و . می‌دهند !!!




امیر المومنین علیه السلام راس و امیر و شریف‌ترین مومنین در قرآن (به روایت اهل سنت عمری)


احمد بن حنبل، ابن ابی حاتم و ابن مردویه از علمای بزرگ اهل سنت عمری روایت کرده‌اند:


حدّثنا إبراهيم بن شريك الكوفيّ قال حدثنا زكريّا بن يحيى الكسائيّ قال حدثنا عيسى، عن عليّ بن بذيمة، عن عكرمة، عن ابن عبّاس، قال: سمعته يقول: ليس من آية في القرآن: {يا أيّها الّذين آمنوا}، إلّا وعليّ رأسها وأميرها وشريفها، ولقد عاتب اللّه أصحاب محمّد في القرآن، وما ذكر عليّا إلّا بخير.


ابن عباس گفت: خداوند در هیچ کجای قرآن نگفته: ای کسانی که ایمان آورده‌اید»، مگر اینکه علی (علیه السلام) راس و امیر و شریف‌ترین آن‌ها بوده است؛ و در حالی که خداوند در قرآن همیشه اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله) را سرزنش می‌کند، از علی (علیه السلام) جز خوبی یاد نکرده است.


فضائل امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام، تالیف احمد بن حنبل، صفحه ۳۲۰، حدیث ۲۳۸، چاپ مجمع العالمی لاهل البیت علیهم السلام



تفسیر القرآن العظیم، تالیف ابن ابی حاتم رازی، جلد ۱، صفحه ۱۹۶، حدیث ۱۰۳۵، چاپ مکتبة نزار مصطفی الباز



مناقب علی بن ابی طالب، تالیف ابن مردویه، صفحه ۲۲۰، حدیث ۳۰۷، چاپ دار الحدیث






توهین ابراهیم الجبهان مفتی پلید وهابی به امیر المومنین علیه السلام


این ملعون در یکی از سخیف‌ترین و مشهورترین توهین‌هایش به امیر المومنین علیه السلام می‌نویسد:


لا فرق عندنا بين علي وبين مجتهد من رجال الاسكيمو أو من قبائل الماوماو.


نزد ما فرقی بین علی و بین مجتهدی از مردان اسکیمویی یا از قبایل مائومائو نیست.


تبدید الظلام و تنبیه النیام الی خطر التشیع علی المسلمین و الاسلام، تالیف ابراهیم الجبهان، صفحه ۲۸۹، چاپ رئاسة ادارات البحوث العامیة و الافتاء الدعوة و الارشاد



بر دشمن امیر المومنین علیه السلام لعنت



وقتی خاک قبر ابن تیمیه شفا می‌دهد اما شفا خواستن از تربت امام حسین علیه السلام شرک و قبرپرستی است!!!


ابن ناصر الدین دمشقی از پیروان ابن تیمیه مى‌نويسد:


قَالَ عَليّ بن عبد الْكَرِيم ابْن الشَّيْخ سراج الدّين الْبَغْدَادِيّ الاصل البطايحي الْمزي أَخْبرنِي بِشَيْء غَرِيب قَالَ كنت شَابًّا وَكَانَت لي بنت حصل لَهَا رمد وَكَانَ لنا اعْتِقَاد فِي ابْن تَيْمِية وَكَانَ صَاحب وَالِدي وَيَأْتِي الينا ويزور وَالِدي فَقلت فِي نَفسِي لآخذن من تُرَاب قبر ابْن تَيْمِية فلأكحلها بِهِ فانه طَال رمدها وَلم يفد فِيهَا الْكحل فَجئْت الى الْقَبْر فَوجدت بغداديا قد جمع من التُّرَاب صررا فَقلت مَا تصنع بِهَذَا قَالَ أَخَذته لوجع الرمد أكحل بِهِ أَوْلَادًا لي فَقلت وَهل ينفع ذَلِك فَقَالَ نعم وَذكر أَنه جربه فازددت يَقِينا فِيمَا كنت قصدته فَأخذت مِنْهُ فكحلتها وَهِي نَائِمَة فبرأت قَالَ وحكيت ذَلِك لِابْنِ قَاضِي الْجَبَل يَعْنِي الامام شرف الدّين أَبَا الْعَبَّاس أَحْمد ابْن الْحسن بن عبد الله بن شيخ الاسلام أبي عمر الْمَقْدِسِي قَالَ وَكَانَ يَأْتِي الينا فأعجبه ذَلِك وَكَانَ يسألني ذَلِك بِحَضْرَة النَّاس فأحكيه وَيُعْجِبهُ.


علی بن عبد الکریم داستان عجیبی را برای من نقل کرد و گفت: من جوان بودم و دختری داشتم که چشم‌درد داشت، ما به ابن تیمیه اعتقاد داشتیم، او رفیق پدرم بود و پیش ما می‌آمد و با پدرم دیدار می‌کرد. با خودم گفتم که از خاک قبر ابن تیمیه بردارم و آن را در چشم دخترم همانند سرمه بمالم؛ چون چشم‌درد او طولانی شده بود و هیچ سرمه‌ای نیز فایده نداشت. پس سر قبر ابن تیمیه رفتم، دیدم مردی بغدادی خاک‌های قبر ابن تیمیه را در کیسه‌هایی جمع مى‌کند، گفتم: با این‌ها چه می‌کنی؟ گفت: من آن‌ها را برای درد چشم بر می‌دارم تا آن‌ها به چشم فرزندان خود همانند سرمه بمالم. گفتم: آیا این خاک فایده دارد؟ گفت: بلی من آن را تجربه کرده‌ام. پس بر یقینم افزوده شد و مقداری از خاک قبر را برداشتم و آن را به چشم دخترم مالیدم؛ در حالی که او خوابیده بود؛ پس فورا چشمش بینا شد. این داستان را با شیخ الاسلام ابو عمر مقدسی در میان گذاشتم او نیز تعجب کرد و این قضیه را از من در حضور مردم سوال کرد من نیز داستان را نقل کردم.


الرد الوافر علی من زعم بان من سمی ابن تیمیة شیخ الاسلام کافر، تالیف ابن ناصر الدین دمشقی، صفحه ۱۲۹-۱۳۰، چاپ المکتب الاسلامی



چگونه است که خاک ابن تیمیه شفا می‌دهد اما شفا خواستن از تربت فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله می‌شود شرک و قبرپرستی؟! آیا این جز دشمنی با خاندان حضرت رسول صلی الله علیه و آله نیست؟



امیر المومنین علیه السلام تیر خداوند


محمد بن ابراهیم جوینی از علمای اهل سنت عمری روایت کرده است:


۱۷۳- أخبرني شيخنا الإمام نجم الدين عثمان بن الموفق [الأذكاني] بقراءتي عليه، قلت له: أخبرك والدي شيخ الإسلام سعد الحق و الدين محمد بن المؤيّد الحموئي قدس اللّه روحه إجازة،قال:أنبأنا شيخ الإسلام نجم الدين أبو الجناب أحمد بن عمر الخيّوقي رضي اللّه عنه إجازة قال:أنبأنا محمد بن عمر بن علي الطوسي بقراءتي عليه بنيسابور، أنبأنا أبو العباس أحمد ابن أبي الفضل الشعابي أنبأنا أبو سعيد محمد بن طلحة الجنابذي قال: حدثنا أبو بكر أحمد بن محمد المفتي ببلخ، أنبأنا أبو بكر الذاكر أحمد بن محمد [بن] جمعان الدّهان، أنبأنا أبو القاسم الحسين بن محمد الناشيباني حدثنا أبو عبد اللّه محمد بن إبراهيم بن زكريا الكوفي بها، أنبأنا محمد بن منصور المرادي حدثنا محمد بن عمر المازني عن أبي بكر الكلبي عن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جابر بن عبد اللّه قال: قال النبي صلّى اللّه عليه وآله وسلّم: ما استعصى عليّ أهل مملكة قطّ إلاّ رميتهم بسهم اللّه تعالى. قيل: يا رسول اللّه و ما سهم اللّه تعالى؟ قال: علي بن أبي طالب ما بعثته في سرّية قطّ إلاّ أني رأيت جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره و ملكا أمامه و سحابة تظلّه حتى يعطي اللّه النصر و الظفر.


رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: هيچ گروهى مرا نافرمانى نكردند جز آنكه با تير خدا آن‌ها را هدف قرار دادم. گفته شد: اى رسول خدا! تير خدا كدام است؟ فرمودند: مقصود، علی بن ابی طالب است، در هيچ خونخواهى او را آشكار ننمودم و به هيچ جنگى او را نفرستادم جز آنكه ديدم جبرئيل در سمت راستش، ميكائيل در سمت چپش و ملک الموت در پيش روى اوست و ابرى او را سايه مى اندازد تا آنكه خداوند متعال بهترين يارى و پيروزى را به او عنايت فرمود. 


فرائد السمطین، تالیف جوینی، جلد ۱، صفحه ۲۲۲، حدیث ۱۷۳، چاپ دار الحبیب




فتوای ابی حنیفه به وجوب نماز با آلت عریان!!!


همانطور که در مطالب گذشته بیان کردیم ابو حنیفه (امام اعظم اهل سنت عمری) به خاطر عقائد و فتاوایش مورد طعن و لعن بسیاری از هم‌مسلکانش قرار گرفته است، در این مطلب یکی از فتاوای خاص ابو حنیفه را به طرفدارانش هدیه می‌کنیم.


ابن حزم اندلسی از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:


قَالَ [أبو حنيفة]: فَلَوْ زَحَمَ الْمَأْمُومُ حَتَّى وَقَعَ إزَارُهُ وَبَدَا فَرْجُهُ كُلُّهُ فَبَقِیَ وَاقِفًا كملمَا هُوَ حَتَّى تَمَّتْ صَلَاةُ الْإِمَامِ -: فَصَلَاةُ ذَلِکَ الْمَأْمُومِ تَامَّةٌ، فَلَوْ رَکَعَ بِرُکُوعِ الْإِمَامِ أَوْ سَجَدَ بِسُجُودِهِ: بَطَلَتْ صَلَاتُهُ .


ابو حنیفه گفت: اگر نماز شلوغ شود، به حدی که [نمازگزار] شلوارش بیفتد و تمام آلتش نمایان شود، همانگونه بایستد تا نماز امام تمام شود، نماز ماموم تمام است، اما اگر با رکوع امام رکوع کند، یا با سجده‌اش سجده کند، نمازش باطل می‌شود.


ابن حزم پس از نقل این فتوای ابو حنیفه می‌نویسد:


قَالَ عَلِیٌّ: فَهَلْ لِهَذِهِ الْأَقْوَالِ دَوَاءٌ أَوْ مُعَارَضَةٌ إلَّا حَمْدُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى السَّلَامَةِ مِنْهَا؟


آیا دارو و شفایی برای این خزعبلات هست، جز این که خدا را سپاس بگوئیم، به خاطر حفظ و سلامت خود از این اقوال!؟


المحلی، تالیف ابن حزم اندلسی، جلد ۳، صفحه ۲۲۴، چاپ ادارة الطباعة المنیریة



ما هم خداوند متعال را به خاطر برائت از چنین اشخاص و اقوالی حمد و سپاس می‌گوییم.



عاشورا روز شادی صوفیه و اهل سقیفه


عبد القادر گیلانی (قطب اعظم و سرسلسله فرقه صوفیه قادریه) در باره عزاداری در روز عاشورا باور بنی امیه را ابراز کرده است؛ عبد القادر گیلانی در صدد پاسخ به اشکال شیعیان بر اهل سنت عمری در باره روزه روز عاشورا و سرور این روز می‌نویسد:


فصل : وقد طعن قوم على من صام هذا اليوم العظيم وما ورد فيه من التعظيم وزعموا أنه لا يجوز صيامه لأجل قتل الحسين بن علي رضي الله عنهما فيه ، وقالوا : ينبغي أن تكون المصيبة فيه عامة لجميع الناس لفقده فيه ، وأنتم تتخذونه يوم فرح وسرور ، وتأمرون فيه بالتوسعة على العيال والنفقة الكثيرة والصدقة على الفقراء والضعفاء والمساكين ، وليس هذا من حق الحسين رضي الله عنه على جماعة المسلمين . وهذا القائل خاطئ ومذهبه قبيح فاسد ، لأن الله تعالى اختار لسبط نبيه صلى الله عليه وسلم الشهادة في أشرف الأيام وأعظمها وأجلها وأوقعها [ أرفعها ] عنده ، ليزيده بذلك رفعة في درجاته وكراماته مضافة إلى كرامته ، وبلغه منازل الخلفاء الراشدين الشهداء بالشهادة ، ولو جاز أن نتخذ يوم موته [ يوم ] مصيبة لكان يوم الاثنين أولى بذلك إذ قبض الله تعالى نبيه [ محمدا ] صلى الله عليه وسلم فيه ، وكذلك أبو بكر الصديق [.] قبض فيه ، وهو ما روى هشام ابن عروة عن عائشة [.] قالت : قال أبو بكر [.] : أي يوم توفي النبي صلى الله عليه وسلم فيه ؟ قلت : يوم الاثنين ، قال : إني أرجو أن أموت فيه : فمات [.] فيه ، وفقد رسول الله صلى الله عليه وسلم وفقد أبي بكر [.] أعظم من فقد غيرهما ، وقد اتفق الناس على شرف يوم الاثنين ، وفضيلة صومه وأنه تعرض أعمال العباد فيه ، وفي يوم الخميس ترفع الأعمال [ أعمال العباد ] . [ و ] كذلك يوم عاشوراء لا يتخذ يوم مصيبة ، ولأن يوم عاشوراء إن اتخذ يوم مصيبة ليس بأولى من أن يتخذ يوم فرح وسرور.


قومی (شیعیان) به روزه گرفتن و بزرگداشت روز عاشورا ایراد گرفته‌اند و گمان کرده‌اند به خاطر قتل امام حسین رضی الله عنه در این روز، روزه گرفتن جایز نیست و گفته‌اند به خاطر شهادت ایشان باید در این روز هر ساله عزاداری کرد و طعنه می‌زنند که شما این روز را روز فرح و شادی قرار می‌دهید و مردم را به برپایی مجالس سرور و پوشیدن لباس نو و خوردن غذاهایی که متناسب عید است دعوت می‌کنید؟ کسی که قائل به این حرف باشد خطا کار است و مذهبش قبیح است زیرا خداوند خواسته است به خاطر قرار دادن شهادت سبط نبی صلوات الله علیه [و آله] و سلم در این روز مبارک بر مقام ایشان بیفزاید و او را به مقام خلفای راشدین شهید برساند!! و اگر قرار بود که روز موت او را روز مصیبت بدانیم همانا روز دوشنبه اولی به این امر بود چه اینکه در این روز خداوند متعال پیامبرش و همچنین ابو بکر را قبض روح نمود و فقدان رسول خدا صلی الله علیه و آله» و فقدان ابو بکر (؟؟!!!) بزرگ‌تر از فقدان دیگران است در حالی که مردم اتفاق دارند بر شرافت روز دوشنبه چه اینکه روزه در آن مستحب است و اعمال عباد در این روز عرضه می‌شود و همچنین روز عاشورا که به عنوان روز مصیبیت اخذ نمی‌شود و اگر اینگونه باشد اولی از این نیست که روز فرح و سرور باشد چه اینکه عاشق به معشوق خود رسیده است.»


الغنیة لطالبی طريق الحق عز و جل، تالیف عبد القادر الجیلانی، جلد ۲، صفحه ۹۳-۹۴، چاپ دار الکتب العلمیة



این در حالی است که خودش از امام صادق علیه السلام روایت کرده است:


وأخبرنا أبو نصر عن والده بأسناده عن أبي أسامة عن جعفر بن محمد قال: هبط على قبر الحسين بن علي رضى الله عنهما يوم أصيب سبعون ألف ملك يبكون على عليه إلى يوم القيامة.


جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) فرمود: روز اصیب (عاشورا) هفتاد هزار فرشته بر قبر حسین بن علی (علیهما السلام) هبوط کردند که تا روز قیامت بر قبر ایشان خواهند گریست.


الغنیة لطالبی طريق الحق عز و جل، تالیف عبد القادر الجیلانی، جلد ۲، صفحه ۹۳، چاپ دار الکتب العلمیة



اما داشتن ولایت ابلیس باعث شده او دشمن اهل بیت علیهم السلام شده و در مسیر وارونه صراط حق یعنی مسیر ابلیس قدم بردارد.


چه زیبا در زیارت عاشورا می خوانیم که:


وَ هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ.


و اين روز روزى است که شادمان شدند به اين روز دودمان زياد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان حضرت حسين صلوات اللّه عليه را .



جوشیدن خون از زیر سنگ‌های بیت المقدس پس از شهادت امام حسین علیه السلام (به روایت اهل سنت عمری)


طبرانی از علمای بزرگ اهل سنت عمری روایت کرده است:


۲۸۵۶- حدثنا علي بن عبد العزيز ثنا إبراهيم بن عبد الله الهروي أنا هشيم ثنا أبو معشر عن محمد بن عبد الله بن سعيد بن العاص: عن اهري قال: قال لي عبد الملك بن مروان: أي واحد أنت إن أخبرتني أي علامة كانت يوم قتل الحسين بن علي ؟ قال : قلت : لم ترفع حصاة ببيت المقدس إلا وجد تحتها دم عبيط فقال عبد الملك : إني وإياك في هذا الحديث لقرينان .


عبد الملک بن مروان (که چهار سال پس از واقعه عاشورا خلافت را غصب کرده بود) از زهری پرسید: در لحظه قتل حسین بن علی (علیهما السلام) چه نشانه‌هایی ظاهر شدند؟ زهری پاسخ داد: در آن روز هیچ سنگی از بیت المقدس بلند نمی‌کردند، مگر آن که از زیر آن خون تازه بیرون می‌جوشید. عبد الملک به زهری گفت: من و تو در این حدیث و گفتار قرین و مثل هم هستیم.


المعجم الکبیر، تالیف طبرانی، جلد ۳، صفحه ۱۲۷، حدیث ۲۸۵۶، چاپ مکتبة ابن تیمیة



نور الدین هیثمی از علمای بزرگ اهل سنت عمری بعد از نقل این روایت می‌نویسد:


رواه الطّبرانيّ، ورجاله ثقات.


این حدیث را طبرانی روایت کرده و راویان روایت ثقه و مورد اطمینان هستند.


مجمع اوائد و منبع الفوائد، تالیف نور الدین هیثمی، جلد ۹، صفحه ۱۹۶، چاپ المکتبة القدسی



از نکات قابل توجه روایت این است که زهری و عبد الملک بن مروان هر دو از مبغضین اهل بیت علیهم السلام بودند و این اعتراف صریح از این دو شکی در وقوع این اتفاق نمی‌گذارد.



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شادی ونشاط در مدرسه شرط بندی دانلود رایگان نمونه سوالات اینترنت icdl با جواب ( ثابت شده ) میز کار The Trinkets شرکت خدمات حسابداری مالیاتی حسابان کادوس پلاس تحلیل خبرهای روز اموزش ابتدایی صفینه فضایی پریشانی به دنبال آرامش